فرشته زمستونی منفرشته زمستونی من، تا این لحظه: 9 سال و 4 ماه و 15 روز سن داره

نفس مامان وباباش

اولین روز مادر برای من

سلام فرشته زمستونی مامان امروز روز مادره اولین سالیه که منم مادر شدم .عزیزم سونوی وازینالو انجام دادم اما رویت نشدی و تشخیص دکترسونوگرافی این بود که سن بارداری من کمتر از 6هفتست .هیچی دیگه دست از پا دراز تر اومدیم خونه اماخ دا روشکر اونجا یه خانم دیگه هم بعد از من قراره سونو وازینال داشت ازش پرسیم حامله ای؟ گفت اره 10 هفتمه ساک حاملگی دارم جنینمم هست اما قلب نداره منم گفتم خوش به حالت که هست من جنینم معلوم نیست .امابعد از سونو کلی شکر خدا رو کردم که خارج رحمی نبود.تازه فهمیدم اوضاع من خیلی از اون خانمه بهتره .حالاقرص اسید فولیکو ویتامین ب6 که دکترم تجویز کرد و میورم و منتظرم تا سه شنبه که دوباره از بتا بدم.و سه هفته دیگه سونو ر...
31 فروردين 1393

فسقل نی نی

سلام فنچول ریزه ی مامان الان دارم با کلی کج خلقی و ترس و استرس مینویسم.امروز وقت سونو داشتم.حالا کلی جریان پیش اومد بماند.دکتره وقت سونو بهم گفت کی بهت گفته تو حامله اییییییییی؟منم گفتم ازمایش.حامله نیستم مگه؟؟؟خانم دکترم جوابمو نداد.هیچی ازوجودت تو سونو مشخص نیست.جز دیواره ی رحم من که قطور شده.خلاصه رفتیم پیش دوست خاله و اونم سونوی وازینال برام نوشت.میترسن خارج رحمی باشه.بذار بیای دنیا پوستتو خودم میکنم
27 فروردين 1393

جواب بتا

سلام نی نی گلی مامان عزیزم جواب بتا رو عصر با کلی دلهره گرفتم 182.6 بود.یه ربع هم زود رفتم صبر کردم تا حاضر شه.بعدش با خاله صحبت کردم و گفت برم دکتر رفتم مطب دکتر فاخری خیلییی شلوغ بود.برای شنبه ساعت 4 بعد از ظهر بهم وقت داد.منم رفتم مطب دکتر نانکلی هیچ کس تو نوبت نبود منم راحت رفتم تو رفتم که فقط برام سونوگرافی بنویسه.منشیش که تو اتاق خودش بودگفت میخوای برات پرونده تشکیل بدیم هر ماه بیای؟منم روم نشد بگم نه گفتم باشه.وزنم کرد و فشارمو گرفت.برام سونو و ازمایش سلامت بارداری نوشت و دارو که فراموش کردم بگیرم.رفتم سونو رو انجام بدم نشد وقت نداشتند فردا میرم. واسه بابات اس دادم از زبون تو.بعدش براش زنگ زدم که براش زنگ زدن و مجبور شد قطع ک...
27 فروردين 1393

انتظار...

فردا صبح قراره دوباره ازمایش بتا بدم از الان تا فردا ساعت 7 بعد از ظهر ثانیه ها کند میگذرن اصلا نمیگذرن خدایا دلم اشوبه خدایا به تو توکل میکنم خدایا هرچی به صلاحمونه باشه ... خدایا دارم دیوونه میشم از استرس
25 فروردين 1393

اولین روزی که فهمیدم هستی...

امروز خیلی روز خاصی تو زندگی من بود نفس امروز فهمیدم هستی فهمیدم مادر شدم امروز از صبح تا عصر کلاس داشتم.سر کلاس اول حالم خوب نبود 3 روزه حالم خوش نیست حال ببخشید گلاب به روتون تهوع دارم.عقب هم انداخته بودم.خالمم گیر داده بود مهسا تو حامله ایی.منم میگفتم نه.برام ازمایش بتا نوشت.صبح به سرم زد یه بی بی چک بگیرم و بین کلاسم بیام تا خونه تستش کنم اومدم و تستش کردم و گذاشتمش یه گوشه یه دقیقه بعد برش داشتم دیدم یه خط افتاده و زیرش ... انگار داره یه خط مشخص میشه فکر کردم خطای دیدمه با دقت بهش خیره شدم دیدم خط دوم کمرنگ ولی کاملا واضح مشخص شد. نمیدونی چه قدر شوکه شدم چند تا جیغ کشیدم و سریع اومدم بیرون به مامانم زنگ زدم م...
25 فروردين 1393

اولین پست 93

♥♥♥ سلام نفس مامان سال نو مبارک با 18 روز تاخیر... عزیزم سال 92 برای من و محمد سال پر پیچ و خمی بود عوض شدن ناگهانی شرایط کاری محمد باعث شد تا به جدایی از هم رضایت بدیم. میدونی که چی میگم؟عشق بین ما مثال زدنیه.هر روز مون با غصه دوری میگذره.امیدوارم سال 93 بهترین و پربار ترین سال باشه.امسال من از دانشجو بودن در میام و مهندس میشم بزن دست قشنگه رو.. دوست دارم متولد سال 93 باشی حس خوبی نسبت به این سال دارم نمیدونم چرا؟؟؟عزیزم میخوام بدونی خیلی دوست دارم زودتر بیای پیشم خیلی دوست دارم. محمد28 اسفند اومد و تا 7 فروردین پیشم بود.نمیدونی دوست داشتم زمان رو نگه دارم تا پیشم بمونه. اینم از 7 سین من ...
18 فروردين 1393
1